جدول جو
جدول جو

معنی همراه شدن - جستجوی لغت در جدول جو

همراه شدن
(فَ شُ دَ)
متفق شدن. همرای شدن:
شیر با خرگوش چون همراه شد
پرغضب پرکینه و بدخواه شد.
مولوی.
، قرین شدن. گرفتار چیزی شدن، چون رنج و درد:
ز کهرم چو لهراسب آگاه شد
غمی گشت و با رنج همراه شد.
فردوسی.
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
همراه شدن
هم سفرشدن، شرکت کردن اتفاق کردن: بر خوان شیران یک شبی بوزینه ای همراه شد استیزه رو گرنیستی او را کجا شیراز کجا. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گمراه شدن
تصویر گمراه شدن
راه خود را گم کردن
کنایه از از راه راست منحرف شدن
فرهنگ فارسی عمید
(سِ کَ دَ)
خسار. خسر. خسران. خساره. (منتهی الارب). ضلاله. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). خسر. خسر. (تاج المصادر) (دهار). غوایت. غی. (ترجمان القرآن ترتیب دادۀ عادل بن علی). سرگردان شدن. بیراه شدن. آواره شدن. سرگشته شدن:
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد.
مولوی.
و رجوع به گمراه شود
لغت نامه دهخدا
راه خود را گم کردن، از طریقه صواب منحرف گردیدن، از دین حق عدول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
برنگ چیزی درآمدن: و در کوره قریحت زیرکان تابی یابد همرنگ زر شود، سجیه و عادت کسی را اتخاذ کردن: بگریز ای میر اجل، از ننگ ما از ننگ ما زیرا نمی دانی شدن همرنگ ما همرنگ ما. (دیوان کبیر) یا همرنگ جماعت شدن، به آداب وعادات جماعت رفتار کردن: آدمی برای آنکه از قافله عقب نماند باید همرنگ جماعت شود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همراه کردن
تصویر همراه کردن
سفر کردن، شخصی یا چیزی را باتفاق کسی فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همباز شدن
تصویر همباز شدن
((~. شُ دَ))
شریک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همگام شدن
تصویر همگام شدن
اقتدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
Converge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
Associate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
converger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
associer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
associare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
convergere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
birleşmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
एकत्र होना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
सहकर्मी बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
একত্রিত হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
যুক্ত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
zusammenlaufen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
assoziieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
сходиться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
associëren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
samenkomen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
асоціювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
збігатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
ассоциировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
łączyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
zbierać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
asociar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
converger
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
associar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همگرا شدن
تصویر همگرا شدن
convergir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همراه بودن
تصویر همراه بودن
ilişkilendirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی